درباره عکس/ادای بورخس
یا چرا
آخرین چیزی است که بخواهی بدانی
می خواهی بدانی؟
برآمده از هزارتو:
هستم
اما مگر بیش از یک هزار تو می شناسیم؟
بازتاب اندر بازتاب
هیولا:
هستم
مگر تو چه هستی؟
ترا که می بینم کمی آسوده می شوم
نگفته بودم؟
مضطرب:
هستم
اگر بیش از تو نه
کمتر را مسلم بدان که نه
کمی آسایش خیال
مینوتائور:
نه
دانستی؟
نگفتم؟
نخواندی
در این هزارتو
بازتاب در بازتاب
من در برابر تو
7 Comments:
ظاهرا وضع هممون همینه رفیق
oon dastmale ke shabihe sang oftade?!... engar taghaabole ayene o sahraa-st! to dar amne khane, rooberooye ayene, zehn dar sahraa o injoor chiza!
میس ال اینا دقیقا همونه که گفتی. ترکیب عکس های سنگ و سلف پرتره. یکی منم اون یکی هم عکس منه. جفتشون هم توی یه آینه ان که ازشون عکس گرفته شده. جای افلاطون خالی با این همه انحراف معیار از آمان شهر
ha! khob in khoobe ke kheyli part nazadam!
يعني اينجا واقعا شما ها عكس مي بينيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوش به حالتون
ha! alan are khanoom e Ladan! ta hamin chand daghighe pish ham nemididim be jane khodam!!!
salam soroosh jan
man natonestam aksato bebinam !
Post a Comment
<< Home