درباره عکس/ادای بورخس
یا چرا
آخرین چیزی است که بخواهی بدانی
می خواهی بدانی؟
برآمده از هزارتو:
هستم
اما مگر بیش از یک هزار تو می شناسیم؟
بازتاب اندر بازتاب
هیولا:
هستم
مگر تو چه هستی؟
ترا که می بینم کمی آسوده می شوم
نگفته بودم؟
مضطرب:
هستم
اگر بیش از تو نه
کمتر را مسلم بدان که نه
کمی آسایش خیال
مینوتائور:
نه
دانستی؟
نگفتم؟
نخواندی
در این هزارتو
بازتاب در بازتاب
من در برابر تو